13 مرداد 1398 - 17:54

انگلیسی‌ها چگونه مشروطه را مصادره کردند؟

۱۴ مردادماه مصادف است با سالروز جنبش مشروطه که ۱۱۳ سال از آن می‌گذرد. این جنبش نقشی مهم در تاریخ ایران بازی کرده و سرآغاز تحولاتی بنیادین شد.
نویسنده :
محمد شهیدی
کد خبر : 3611

پایگاه رهنما :

۱۴ مردادماه مصادف است با سالروز جنبش مشروطه که ۱۱۳ سال از آن می‌گذرد. این جنبش نقشی مهم در تاریخ ایران بازی کرده و سرآغاز تحولاتی بنیادین شد. خوانش تحلیلی آن ضرورتی انکارناپذیر است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در صدمین سالگرد این رخداد مهم تاریخی در دیدار شورای مرکزی و کمیته‌های علمی همایش صدمین سالگرد مشروطیت، تحلیلی جامع و دقیق از آن بیان می‌کنند و تأکیددارند که برای ترسیم چشم‌انداز آینده، باید گذشته را درست تشخیص داد. این جنبش در آغاز حرکتی عدالت‌خواهانه بود که با دخالت انگلیس و دیگ پلوی سفارت آن تبدیل به مشروطه‌خواهی شد. نفوذی که انگلیسی‌ها ۱۱۳ سال پیش در این جنبش کردند امروز نیز یکی از مسائل و دغدغه‌های اصلی در کشور است. در ادامه گزیده‌ای از بیانات ایشان در این دیدار را می‌خوانید.
حرکتی ضد سلطه بیگانه
«اگر کسی وجه ضد سلطه‌ای بیگانه را درحرکت مشروطه ندیده بگیرد، مثل این است که ماهیت و هویت این حرکت را ندیده گرفته. خودِ این، می‌تواند برای ما تفسیر و تحلیل کند دعوا‌هایی را که علمای داخل در مشروطه با غیر خودشان داشته‌اند؛ در درجه‌ی اول مرحوم شیخ فضل‌الله و کسانی از قبیل: ایشان؛ در درجه‌ی بعد، مرحوم سید عبدالله بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی و بقیه‌ی کسانی که باز از علما بودند و بعد، از مشروطه برگشتند. درنتیجه، مسئله‌ی ضد سلطه‌ی بیگانه را باید حتماً در نظر گرفت.»
جنبشی که انگلیس سرقت کرد
«در آن چهارده سال (۱۲۸۵ تا کودتای رضاخان در ۱۲۹۹) این‌ها (انگلیسی‌ها) چه‌کار کردند؟ اول، فرصت‌طلبی کردند و تا این حرکت عدالت‌خواهی مشروطیت را در ایران به‌وسیله عواملشان از نزدیک حس کردند، خیلی ماهرانه روی این حرکت دست گذاشتند و آن را در اختیار گرفتند. جزو اولین کار‌هایی هم که کردند، این بود که ارکان اصلىِ جنبه‌ی دیگرِ این حرکت را که جنبه‌ی دینی و ملی باشد، از صحنه حذف کردند، بعد هم با استفاده از هرج‌ومرجی که در ایران به وجود آمد - می‌توان احتمال داد که خیلی از این موارد هرج‌ومرج (حوادث آذربایجان، حوادث شمال غربی کشور و مسئله‌ی ارومیه) با تحریک خود این‌ها بوده که قرائنی هم دارد. اتفاقاً «کسروی» حوادث شمال غربی کشور را خیلی خوب تشریح می‌کند و انسان می‌بیند چه اتفاقی آنجا افتاده - زمینه را برای یک حکومت استبدادی مطلق، یعنی همان چیزی که مشروطه ضد او آمده بود، فراهم کردند و بعد هم در ۱۲۹۹ این مستبد را آوردند سرکار؛ یعنی چهارده سال طول می‌کشد تا جامعه‌ی استبدادی‌ای را که به‌وسیله نهضت ملی و اسلامی مردم داشت مضمحل می‌شد، با مقدماتی که خودشان انجام دادند، به یک جامعه‌ی استبدادىِ غیرقابل اضمحلال تبدیل کنند.»
در جستجوی عدالت
«شعار علما، «عدالت‌خواهی» بود. به‌طور مشخص آنچه می‌خواستند، «عدالت‌خانه» بود. درست است؟ این، یک توقع اخلاقی نبود؛ چون خواست عدالت چیزی نبود که این‌همه سروصدا بخواهد. اگر یک درخواست و توصیه‌ی اخلاقی بود، این چیزی است که همیشه بوده و همیشه علما و بزرگان، مردم را به عدالت یا حکام را به عدالت تشویق می‌کردند؛ اما این جنجالی که به وجود آمد و آن تحصن‌ها، آن ایستادگی‌ها و بعد مقابله‌هایی که با دستگاه استبداد شد و فداکاری‌هایی که انجام گرفت، فقط یک درخواست اخلاقی محض نبود، بلکه آن‌ها چیز دیگری را که فراتر از یک درخواست اخلاقی بود، می‌خواستند.»
اسلام معیار عدالت
«معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی عدالت اسلامی می‌خواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست و این را بار‌ها و بار‌ها گفته بودند. آنچه مورد درخواست مردم بود این بود که متنش هم مواد اسلامی و احکام اسلامی و قوانین اسلامی است. انگلیس‌ها همان‌طور که شما فرمول واقع‌شده‌ی خارجی‌اش را به‌روشنی میدانید، آمدند بر این موج فرصت‌طلبانه مسلط شدند و این را گرفتند و از شاه عبدالعظیم هدایتش کردند به سفارت انگلیس، بعد هم گفتند مشروطه! مشروطه هم ازنظر الهام‌دهندگان معلوم بود که معنایش چیست! کسانی که تحت تأثیر این‌ها بودند، در درجه‌ی اول روشنفکر‌های غرب‌زده بودند که البته قدرت‌طلبی هم در آن‌ها مؤثر بود؛ یعنی این‌طور نبود که ما فرض کنیم روشنفکر‌های آن زمان از قبیل: همین افرادی که اسم آوردید که تاریخ‌ها را نوشته‌اند و در انجمن‌ها حضورداشته‌اند، صرفاً می‌خواسته‌اند نسخه‌ی غربی مشروطیت در ایران تحقق پیدا کند؛ ولو خودِ آن‌ها کنار بمانند؛ نه به‌هیچ‌وجه این را نمی‌خواستند. آن‌ها می‌خواستند در حکومت باشند؛ کما این‌که برای این کار تلاش هم کردند و کسانی که به این‌ها ملحق شدند؛ از قبیل: تقی زاده و غیر او، می‌خواستند در حکومت حضورداشته باشند. پس فعالان روشنفکر این‌طور بودند. علاوه بر این، عده‌ای از قدرتمندان و رجال حکومتی هم به‌تدریج وارد این ماجرا شدند؛ بنابراین، حقیقت آنچه درصحنه اتفاق افتاد، این است.»
نفوذ انگلیسی
«چه شد که غربی‌ها، مشخصاً انگلیسی‌ها، در این مسئله کامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده کردند که کامیاب شدند. درحالی‌که مردم که جمعیت اصلی هستند، می‌توانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود که شیخ فضل‌الله جلو چشم همین مردم به دار کشیده شود؛ قاعده‌ی قضیه این بود. به نظر من مشکل کار ازاینجا پیش آمد که این‌ها توانستند یک عده‌ای از اعضای جبهه‌ی عدالت‌خواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای این‌ها پوشیده نگه‌دارند و اختلاف ایجاد کنند. انسان وقتی به اظهاراتی که مرحوم آسید عبدالله بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابله‌ی با حرف‌های شیخ فضل‌الله و جناح ایشان داشته‌اند، نگاه می‌کند، این مسئله را درمی‌یابد که عمده‌ی حرف‌ها به همین است که این‌طور می‌گفته‌اند. این حرف‌ها به نجف هم منعکس می‌شده و شما نگاه می‌کنید که همین اظهارات - انسان در کار مرحوم آقا نجفی قوچانی، در آن کتاب و در مذاکراتی که در نجف در جریان بوده، این‌ها را می‌بیند - و حرف‌هایی را که از سوی روشنفکر‌ها و به‌وسیله‌ی عمال حکومت گفته می‌شد و وعده‌هایی را که داده می‌شد، حمل بر صحت می‌کردند. این‌طور می‌گفتند که: شما دارید عجله می‌کنید؛ سوءظن دارید؛ این‌ها قصد بدی ندارند؛ این‌ها هم هدفشان دین است! این مسائل در مکاتبات، نامه‌های صدراعظم و ... به مرحوم آخوند منعکس‌شده است. انسان می‌بیند که حساسیت آن‌ها را در مقابل انحراف کم کرده‌اند؛ اما حساسیت بعضی‌ها مثل مرحوم آشیخ فضل‌الله باقی ماند؛ این‌ها حساس ماندند؛ اصرار کردند و در متمم، آن مسئله‌ی پنج مجتهد جامع‌الشرایط را گنجاندند و مقابله کردند. یک جمع دیگری از همین جبهه، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوش‌باوری و حسن ظن و شاید هم نوعی تغافل شدند. البته انسان حدس می‌زند که بعضی از ضعف شخصیت‌ها و ضعف‌های اخلاقی و هوای نفس بی‌تأثیر نبود.»

ارسال نظرات